جدول جو
جدول جو

معنی دست نشانده - جستجوی لغت در جدول جو

دست نشانده
اجیر
تصویری از دست نشانده
تصویر دست نشانده
فرهنگ واژه فارسی سره
دست نشانده
کسی که دیگری او را بکار یا مقامی گماشته باشد، تابع فرمانبردار، دولتی که تابع سیاست دولتی قوی است
فرهنگ لغت هوشیار
دست نشانده
((~. نِ دِ))
فرمانبردار، تابع
تصویری از دست نشانده
تصویر دست نشانده
فرهنگ فارسی معین
دست نشانده
کسی که به ارادۀ شخص دیگر به کاری گماشته شده یا به مقامی رسیده و تابع و فرمانبردار او باشد، دست نشان، دست نشین
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دست نشان
تصویر دست نشان
منصوب، گمارده
فرهنگ لغت هوشیار